مدیر باید همراه جمع و یکی از آنها باشد…
اوّلین توصیهی آقای علامه که جزء نکات اوّلیّهی مدیریّت بارها از او میشنیدیم، این بود که مدیر باید همراه جمع و یکی از آنها باشد؛ غمشان را بخورد تا بپذیرندش و دوستش داشته باشند. چه چیزی در ذهنش بود؟ سیرهی پیغمبر بهعنوان یک مدیر موفّق که میخواهد تأثیرات روحی روی مردم بگذارد. بلافاصله احادیثی در این باره نقل میکرد که: یک اعرابی وارد شد و با پیامبر کار داشت. شنیده بود که شخصی به نام «محمّد» آمده و چیزهایی میگوید. دید اصحاب در حلقهای نشستهاند. گفت: محمّد کدام یک از شماست؟ یعنی کسی که وارد میشد، نمیتوانست بفهمد که مدیر و رهبر، کدام یک از آنهاست؛ چون صدر و ذیل و بالا و پایین و این حرفها در مجالس پیامبر مطرح نبود.
آقای علّامه وقتی به مساجد، نشستها، مجالس ختم و… وارد میشد، حتماً بین مردم مینشست؛ نه اینکه امتیازی برای خود قائل باشد. اصحاب امیرالمؤمنین در اوصاف آن حضرت میگفتند: «در بین ما، همانند یکی از ما بود.» آقای علّامه هم مثل یکی از ما بود. در جلسات شورا تأکید داشت که مثل همه، میان جمع و در حلقهی ما بنشیند. تأکید داشت که رأیش مساوی رأی دیگران باشد.